نقد استاد مصطفی ملکیان



استاد در چند سخنرانی خود که در مورد عاشورا است تاکید دارند که جزئیات این رویداد اصلا برای ما روشن نیست و این نقلهایی که وجود دارند قابل اعتماد نیستند. از نظر ایشان این نقلها در صورتی درست است که در تمام صحنه کربلا چند دوربین و ضبط صوت وجود داشته باشد.

ایشان به وقایع و سخنان ابتدای انقلاب مثال می زنند که اکنون پس از چند دهه مورد تردید و اختلاف است.


پاسخ:

امام حسین یک فرد عادی نبودند که مورد توجه نباشند. ایشان به عنوان فرزند حضرت امیر مدعی خلافت بودند و بسیاری از اطرافیان ایشان به عصمت او باور داشتند. حتی دشمنان او در دل به او اعتقاد داشتند و دلهای آنها با ایشان بود.

در چنین سیاقی خیلی روشن است که تمام جزئیات سخنان ایشان با وسواس حفظ و نقل شود.

خصوصا که در واقعه کربلا دو امام معصوم دیگر نیز حاضر بودند و حضرت زینب و فرزندان ایشان نیز در بسیاری از صحنه ها حاضر بودند. 

واقعه کربلا یک رویدادی بود که همه در همان زمان باید تکلیف خود را در مورد جبهه حق مشخص می کردند و همه می خواستند بدانند هدف حضرت از این حرکت چیست. برای این کار لازم بود تمام جزئیات نقل شود و تمام سخنان حضرت قبل از شهادت با دقت تحلیل شوند.  



این جالب است که استاد تمایلی ندارند مطالب باطل مکاتب الحادی را بیان کنند و صرفا نکات مثبت و جذاب آنها را نقل می کنند.

اما در مورد دین مدام طوری صحبت می کنند که دین تضعیف می شود.

نمونه هایی که می آورم از درسهای اخلاق کاربردی یادداشت کردم:


مثلا ایشان می گویند:

# تعبد با تعقل منافات دارد. 

#من نمیدانم اینکه می گویند خدا زیباست یعنی چه؟

#امید به خدا بی معناست. چون خدا در قوانین دنیا هیچ دخالتی نمی تواند بکند و قوانین طبیعت ضرورت دارند. (درس پنج از اخلاق کاربردی)

(در اینجا استاد توجه ندارند که همه قوانین طبیعت ضرورری نیستند. ضمن آنکه خدا برای استجابت دعا لازم نیست قوانین را تغییر دهد یا نقض کند. وجود چیزها در دست خداست و خدا می تواند عامل بیماری را نابود کند و عامل شفا را ایجاد کند.)


#اگر امام رضا شفا می دهد چرا از بین صد نفر فقط دو نفر را شفا می دهد. اگر قدرت دارد باید همه کسانی را که پشت پنجره فولاد دخیل بسته اند شفا دهد نه اینکه به بقیه بگوید بروید بمیرید!

(استاد فکر می کند شفا دادن برای این است که انسانها از مرگ نجات پیدا کنند. در حالی که شفا و معجزه فقط برای این است که انسانها فراموش نکنند که خدایی هست و اسباب همه به دست خداست.)


از این نمونه ها در سخنان ایشان زیاد است و با آزاداندیشی مورد ادعای ایشان در تضاد است. چون اصلا جایگاه معجزه و دعا را به خوبی توضیح نمی دهد. 


نوعی دشمنی با دین در سخنان استاد موج می زند که گاهی به تعصب منتهی می شود.

مثلا وقتی سخنی از کفار می گوید لازم نمی دانند بگویند کاری به کفر و بی خدایی آنها ندارم.

اما وقتی از عرفا سخن می گویند خیلی وقتها تعمد دارند اشاره کنند که کاری به خدای آنها ندارم.

همچنین در بحث از نعمتهای الهی که بی نهایت هستند تاکید دارند که من به جای نعمت الهی می گویم آنچه به ما به رایگان داده شده، تا متدینین خوشحال نشوند.




استاد در درسهای اخلاق کاربردی ادعاهای بی دلیل نیز زیاد دارند. 

مثلا ایشان  با صراحت می گویند این دروغ است که زبان اهل بهشت عربی است.


همچنین ادعا می کنند هیچ کس از آنچه در ذهن من می گذرد خبر ندارد.

آخر چطور می توان این مطلب را اثبات کرد؟ شاید خدا یا حتی یک انسان بتواند از ذهن دیگران خبر داشته باشد.


ایشان می گویند اینکه پس از مرگ چه خبر است به زندگی من ربطی ندارد.

این سخن ایشان هم دلیلی ندارد. 



در درس پنجم ایشان می گویند هر موجودی علتی دارد.

این سخن به روشنی خطاست و هیچ کس آن را نمی پذیرد. چون اگر هر موجودی علتی داشته باشد آن وقت اصلا نباید هیچ موجودی داشته باشیم. چون تحقق هر موجودی منوط به تحقق علت آن است.


همچنین ایشان در بیان داستان فقیهی که پزشکان چشم او را بدون بی هوشی جراحی کردند داستان را به ضرر فقها تحریف می کند.


اصل داستان این است که آن فقیه معتقد بود تقلید از انسان فاقد هوش جایز نیست و برای اینکه مقلدین او با مشکل روبرو نشوند اجازه نداد که او را بی هوش کنند.

اما استاد در این درس می گویند آن فقیه بی هوش کردن انسانها را حرام می دانست و در ادامه می گویند این حرف خرافات است.

 


استاد معتقد است حتی اگر حقیقت باعث متلاشی شدن شخصیت مخاطب می شود،َ حقیقت را باید بیان کرد. (جلسه سوم از درس اخلاق کاربردی)

اما این مطلب با سخن دیگر ایشان که ادعا دارند کاری که باعث افزایش رنج می شود غیر اخلاقی است در تضاد است.
ایشان در جلسه چهارم از درس اخلاق کاربردی تاکید دارند که حق نداریم کاری را که در تحمل مخاطب نیست به او توصیه کنیم. 
آیا در اینج سخن استاد تناقض دارد؟
هنوز مطمئن نبودم.
اما در ادامه اشکالات روشنی در سخنان او یافتم که احتمال خطا به یقین تبدیل شد.

من طرفدار استاد بودم و بیشتر نظرات ایشان را قبول داشتم . اما مشکل از جایی شروع شد که متوجه شدم 

ایشان معتقدند هدف اخلاق کاهش رنج است و ثواب و عقاب اخروی را در احکام اخلاقی دخالت نمی دهد.


اشکال:

دوستی می گفت من مطمئن هستم اگر مادرم را که سرطان دارد به قتل برسانم، هم خودش رنج کمتری می کشد و هم اطرافیان را  از رنج زیادی که در طول سالهای بیماری مادر متحمل شده اند خلاص می کنم.


اگر آخرتی نباشد این کار چه اشکالی دارد؟ قطعا این کار رنج را در این دنیا کاهش می دهد و  طبق نظر استاد آنچه باعث کاهش رنج می شود کار درستی نیست.


این اشکال را که شنیدم برای یافتن پاسخ به آثار استاد رجوع کردم و با مشکلات جدیدی روبرو شدم.



این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر

وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین

وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق

بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.


این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.


استاد ملکیان در فریب مخاطب خود و حفظ محبوبیت فوق العاده ریاکار و حیله گر است. 
در این خصوص نمونه های زیادی هست.
یک نمونه که همه آن را می فهمند:
از استاد می پرسند چرا در خصوص حوادث اخیر ایران ساکت هستید.
پاسخ استاد:


او توضیح داد که علت تاخیرش از اظهار نظر درباره وقایع اخیر، دوری از ایران بوده و به لحاظ اخلاقی، به خودش اجازه نمی داده که از خارج از کشور درباره آنچه در ایران رخ می دهد، صحبت کند.  

https://3danet.ir/nonviolence-1401/?unapproved=63588&moderation-hash=2ba946f2ea75e13519fb599533cd9fb5#comment-63588

نقد: 
آیا حالا که ایشان ایران هستند در همه مکانها هستند؟
در دنیای امروز برای آگاهی از اتفاقات یک کشور نیازی به حضور در مکان خاصی نیست. حتی در دنیای دیروز هم همینطور بود.

بنابراین وقتی جوانان طرفدار استاد برای تحقق بخشیدن به اهداف استاد جان خود را به خطر انداخته بودند
جناب استاد در خارج منتظر بود ببیند پیروز می شوند یا خیر
حالا که هیجانها تمام شده است و طرفداران ایشان این همه آسیب دیده اند
ایشان فقط یک سخنرانی می کنند که خشونت برای رسیدن به آزادی خوب نیست و مانع رسیدن به اهداف است.

وقتی خارج بودید نمی توانستید یک جمله بگویید: 
جوانان طرفدار من برای تحقق اهداف من حق ندارند در اعتراضات مرتکب خشونت شوند. 

آیا همین جمله جان برخی از جوانها را که از دو طرف کشته شدند نجات نمی داد. 
آیا سکوت شما عمر و آینده هزاران جوانی که گرفتار هیجان بودند را تباه نکرد؟

آقای ملکیان
شما چون ایران نبودید از نظر اخلاقی به خودتان اجازه ندادید حرفی بزنید!!!!
وقتی با یک جمله می توانید از حجم خشونت منجر به قتل بکاهید آیا سکوت شما غیر اخلاقی نبود؟!!!
یا چون حاضر نبودید هزینه ای بپردازید و نگران محبوبیت خود بودید سکوت کردید؟


امیدوارم متخصصین اعصاب و روان توانسته باشند مشکلات فکری و روحی شما را درمان کنند. 
اما بیماری شما بیشتر ناشی از این است که با خودتان روراست نیستید.

هر چند آنها در تستها متوجه شده اند که خیلی زرنگ هستید.
شما
هم بدون استرس وارد فرودگاه امام خمینی شدید و از نیروی انتظامی مهر ورود گرفتید. 
هم طرفداران خود را از دست ندادید و آنها هنوز برای شما کف و سوت می زنند.
اما تا چه زمانی می توانید با این روش از محبوبیت خود محافظت کنید؟


 


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها